English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5134 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it pleased him to go U خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
i advised him to go there U به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
let him go U برود
printed U برود
print U برود
prints U برود
he refused to go U نخواست برود
let him go U بگذارید برود
it is necessary for him to go U باید برود
he is not willing to go U نیست برود
tell him to go U بگویید برود
he insists on going U اصراردارد که برود
he was made to go U او را وادارکردند برود
dinners U مهمانی
regaling U مهمانی
banquet U مهمانی
receptions U مهمانی
reception U مهمانی
entertainment U مهمانی
soiree U مهمانی شب
dinner U مهمانی
cocktails U مهمانی
cocktail U مهمانی
regales U مهمانی
regaled U مهمانی
banquets U مهمانی
junketing U مهمانی
feast U مهمانی
soirees U مهمانی شب
feasted U مهمانی
soirTes U مهمانی شب
feasting U مهمانی
foy U مهمانی
guest night U شب مهمانی
feasts U مهمانی
regale U مهمانی
entertainments U مهمانی
party U مهمانی
show someone the door <idiom> U خواستن از کسی که برود
none but the old shold go U کسی مگربزرگان برود
he did not d. to go U جرات نکرد که برود
he durst not go U جرات نکرد که برود
he was motioned to go U باو اشاره شد که برود
he needs must go U ناچار باید برود
he is indisposed to go U مایل نیست برود
he was signalled to go U باو اشاره شد که برود
i made him go U او را وادار کردم برود
in order that he may go U برای اینکه برود
it is necessary for him to go U لازم است برود
he refused to go U حاضر نشد برود
to throw a party U مهمانی دادن
entertains U مهمانی کردن از
entertained U مهمانی کردن از
entertain U مهمانی کردن از
kettle of fish U مهمانی دانگی
barn dances U مهمانی رقص
dutch treat U مهمانی دانگی
racquet U مهمانی پرهیاهو
wingding U مهمانی پر سر و صدا
barn dance U مهمانی رقص
rave-up U مهمانی پر سروصدا
rave-ups U مهمانی پر سروصدا
tea party U مهمانی چای
hen party U مهمانی زنانه
hen parties U مهمانی زنانه
racquets U مهمانی پرهیاهو
racket U مهمانی پرهیاهو
tea parties U مهمانی چای
dare he go? U ایا جرات دارد برود
overland mail U پستی که از راه خشکی برود
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
it is necessary for him to go U براو واجب است که برود
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
infare U مهمانی بمناسبت ورود
party U مهمانی دادن یارفتن
feel awkward U خجالت کشیدن [در مهمانی]
tea dance U مهمانی چای ورقص
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
to give an enter tainment U مهمانی دادن یا کردن
feel embarrassed U خجالت کشیدن [در مهمانی]
He will not sleep in a place which can get wt unde. <proverb> U جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
liberty man U ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
to stand treat U هزینه مهمانی یا سواری رادادن
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
dinner jackets U لباس مخصوص مهمانی رسمی
potlatch U مهمانی دادن مجلس انس
dinner jacket U لباس مخصوص مهمانی رسمی
We are invited out tonight . U امشب بیرون مهمانی هستیم
I am counting(relying) on you, dont let me down. U روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
humpty dumpty U کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? U چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Those who lose must step out. U هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
actions U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
You cannot make a crab walk straight . <proverb> U نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
thresholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
threshholds U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
to ask somebody out U از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
he shall go U خواهد رفت
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
joint U دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
pulls U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
Recent search history Forum search
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1he is reaching out to you
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
0بسته بندی اجناس صادراتی به چه صورت خواهد بود؟
0حد اقل چه مدت زمان طول خواهد کشید
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com